×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Sunday, 19 May , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید

سرش را با غمی بزرگ در دل برگرداند و با چشمانی بی فروغ نظاره گر دشت بود. خورشید آخرین بارقه های کم جانش را بر زمین می تاباند. ریگ های بیابان از دور میدرخشند؛ اما چرا بعضی از آنها به سان الماس سرخ درخشان تر و زیبا تر بودند. آری، آن الماس ها به خون پاک خاندانش مزین شده بودند. چشمانش پر از اشک و چه سخت زمانی بود. داغ چه عزیزانی را که ندیده بود، پدر، مادر، برادر بزرگتر و حال داغ حسین و عباس و خاندانش به یکجا. و به واقع چه سخت است داغ برادر، هجر برادر دیدن…، گویی گوشه ای از قلبت همیشه می سوزد و هر روز تو را یاد لبخندش می اندازد.
حال او تنها بود با داغی بر دل و سنگینی بار امانتی عظیم بر دوش… و خداوند چه گوهر صبری به او داده بود. باید با چشمانی اشکبار، با دستان خود، تکه های شکسته قلبش را با امید به هم بند میزد. دست بر زانوانش می گذاشت و می ایستاد و پرچم آرمان های برادرش را به اهتزاز در می آورد. او قوی می ماند تا شکوه این داغ را بدنیا نمایان میکرد. او می رفت تا بدنیا بگوید که، گر دین ندارید لااقل آزاده باشید.

نویسنده: زینب طالشی (آرامش) / مرداد ۱۴۰۲

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.