به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «تنکابن ۲۴» امام(عليهالسلام) اين سخن حكيمانه و تكاندهنده و بيدارگر را زمانى فرمود كه «در تشييع جنازهى يكى از مؤمنان حضور داشت، صداى خندهى بلند كسى را شنيد و فرمود: گويى مرگ در دنيا بر غير ما نوشته شده و گويى حق در آن بر غير ما واجب گشته و گويى اين مردگانى كه مىبينيم مسافرانى هستند كه به زودى به سوى ما بازمىگردند»؛ (وَتَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلاً يَضْحَكُ فَقَالَ (عليهالسلام): كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ، وَكَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ، وَكَأَنَّ الَّذِي نَرَى مِنَ الاَْمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ!).
به يقين خنديدن كسى در تشييع جنازه آن هم با صداى بلند كه به گوش مولا على(عليهالسلام) برسد نشانهى نهايت غفلت و بىخبرى از سرنوشت خويش و مسئوليتهايى است كه در اين جهان دارد. به همين دليل اين معلّم بزرگ اخلاق و بيداركنندهى غافلان و بىخبران با سه تشبيه به آن شخص و امثال او هشدار مىدهد:
تشبيه اوّل: كار تو مانند اين است كه گمان مىكنى مرگ مال ديگران است و تو حيات جاويدان دارى. روزى جنازهى تو را نيز برمىدارند و به سوى آرامگاه ابدىات مىبرند. آيا دوست دارى آن روز دوستانت در تشييع جنازهى تو بخندند؟
دوم: آيا «حق» ـ به معناى وظايف واجب و مسئوليتهاى الهى و وجدانى ـ مخصوص ديگران است و تو مستثنا هستى و يا اينكه تمام حقوق واجبه را ادا كردهاى و الان خوشحالى و مىخندى؟
سوم: آيا گمان مىبرى تشييع جنازه مانند بدرقهى مسافرانى است كه به زودى به سوى تو بازمىگردند؟ گرچه چند روزى رنج فراق را تحمّل مىكنى ولى به هنگام بازگشت، شادى زايدالوصفى جاى آن را پر مىكند. در حالىكه سفر مرگ، سفرى است كه هرگز بازگشتى در آن نبوده و نخواهد بود و رنج فراق و جدايى از عزيزان از دسترفته جاويدان است. با اين حال چه جاى خنديدن است؟
سپس امام(عليهالسلام) در ادامهى اين بحث به تعبيرات تكاندهندهى ديگرى پرداخته است، مىفرمايد: «ما آنها را در قبرشان جاى مىدهيم و ميراث آنها را مىخوريم (و چنان غافل و بىخبريم كه) گويى بعد از آنها جاودانه مىمانيم»؛ (نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ، وَنَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ، كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ).
غافل از اينكه فردا نيز ديگران ما را در قبرهايمان جاى مىدهند و ميراثمان را در ميان خود تقسيم مىكنند و اين روند همچنان ادامه مىيابد و هر كسى چند روزى نوبت اوست و به گفتهى شاعر:
هر كه آمد عمارتى نو ساخت *** رفت و منزل به ديگرى پرداخت
هنگامى كه در مجلس يادبود و به اصطلاح، فاتحه براى يكى از دوستان يا عزيزانمان شركت مىكنيم بايد در همان حال به اين فكر باشيم كه روزى هم چنين مجلسى را براى ما مىگيرند و دوستان و بستگان ما در آن به فاتحهخوانى براى ما مشغول مىشوند، بنابراين از هماكنون بايد به فكر آن روز باشيم نه اينكه خندهى مستانه سر دهيم و همهى اين واقعيتها را به دست فراموشى بسپاريم.
افراد غافل و بىخبرى هستند كه چون نام مرگ برده مىشود بلافاصله مىگويند: بس كنيد، خدا چنان روزى را نياورد! و يا چون از كنار قبرستان رد مىشوند روى خود را برمىگردانند! فارغ از اينكه اگر ما از مرگ غافل شويم مرگ از ما غافل نمىشود و به گفتهى امام(عليهالسلام): «وَكَيْفَ غَفْلَتُكُمْ عَمّا لَيْسَ يُغْفِلُكُمْ، وَطَمَعُكُمْ فِيمَنْ لَيْسَ يُمْهِلُكُمْ؛ چگونه غافل مىشويد از چيزى كه هرگز از شما غافل نمىشود و چگونه طمع داريد در چيزى كه هيچگاه به شما مهلت نمىدهد».
هنگام پايان عمر سليمان(عليهالسلام) پيغمبر بزرگ خدا با آن همه قدرتى كه داشت فرشتهى مرگ لحظهاى به او مهلت نداد كه از حال ايستاده بنشيند و در همانجا روح او را گرفت و با خود برد و جسم بىجان او بعد از آنكه موريانه عصايش را خورد، به زمين افتاد با اين حال ما چه انتظارى داريم؟
در پايان اين كلام حكمتآميز، امام(عليهالسلام) براى بيدار ساختن آن شخص غافل كه در تشييع جنازه بلند مىخنديد و كسانى كه همچون او فكر مىكنند فرمود: «بعد از اينها ما هر واعظ و اندرزدهندهاى را فراموش كرديم در حالىكه هدف مسائل سنگين و آفات نابودكننده قرار داريم (بنابراين چه جاى غفلت و فراموشى است؟)»؛ (ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظٍ وَوَاعِظَةٍ، وَرُمِينَا بِكُلِّ فَادِحٍ وَجَائِحَةٍ!).
تعبير «وَاعِظٍ وَوَاعِظَةٍ» براى تعميم و گسترش است، زيرا از بعضى حوادث مانند موت به «واعظ» تعبير مىشود و از بعضى مانند آفتها و بليهها به «واعظه». آرى همهى آنها به روشنى ما را اندرز مىدهند كه بيدار باشيد و به پايان زندگى خود و وظايفى بينديشيد كه در برابر آن داريد. بهخصوص اينكه معلوم نيست فردا چه كسى از ما باشد و چه كسى نباشد.
واژه «فادح» در اصل به معناى شىء سنگين است سپس به هر حادثهاى كه بر جسم و جان انسان سنگينى كند اطلاق شده است.
واژه «جائحة» به معناى امور نابودكننده است، لذا اين دو، نسبت به يكديگر، از قبيل اقل و اكثر هستند. آشكارترين واعظ همان حادثهى مرگ است كه هر روز براى دوست و آشنايى رخ مىدهد. مخصوصاً در زمان ما، صفحهى حوادث جرايد و تسليتها هر روز پر است از خبر فوت گروهى كه ديروز در ميان ما مىزيستند و امروز به ديار مردگان رفتهاند.
امام اميرمؤمنان على (عليهالسلام) در نهجالبلاغه مىفرمايد: «فَكفى واعِظاً بِمَوْتى عايَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا اِلى قُبُورِهِمْ غَيْرَ راكِبِينَ؛ اين واعظ براى شما كافى است كه همهروز مردگانى را مىنگريد كه آنها را به سوى گورهايشان مىبرند بىآنكه خودشان بخواهند».
در روايات متعددى اين تعبير از پيشوايان معصوم(عليهمالسلام) نقل شده است: «كَفى بِالْمَوْتِ واعِظاً؛ براى وعظ و اندرزِ انسانها مرگ كافى است».
انتهای خبر/