روایتی از خون و معرفت
×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی تنکابن ۲۴، در مدینه، زیر آسمانی که غربت حسین(ع) را به یاد داشت، محمد بن علی در سال ۵۷ هجری متولد شد. او نخستین امامی بود که از هر دو شاخه نبوت، هم از نسل حسنِ مجتبی(ع) و هم از دامان حسینِ سیدالشهدا(ع) رویید. مادرش فاطمه، دختر امام حسن(ع) بود و پدرش زین‌العابدین(ع). از همین رو او را “هاشمیٌ بین هاشمیین” و “فاطمیٌ بین فاطمیین” می‌خواندند . کودکی‌اش با خاطره خونین کربلا گره خورده بود؛ آن‌گاه که در چهارسالگی، زخم‌های جگرسوز پدر و ناله‌های کاروان اسرا را به چشم دید و تا پایان عمر در ژرفای جانش ثبت کرد .

لقب “باقرالعلوم” را پیامبر(ص) پیش از تولدش برگزید. او دانش را چنان می‌شکافت که گویی خاک‌های مدینه به طلای حکمت بدل می‌شد. در مکتبش، شاگردانی چون زراره و محمد بن مسلم پرورش یافتند که یکی ۳۰ هزار و دیگری ۷۰ هزار حدیث از او روایت کردند . حتی دانشمندان اهل سنت چون “عبدالله بن عطا” اعتراف می‌کردند: “علما را در محضر هیچ‌کس، خُردتر از محضر ابوجعفر ندیدم” . مناظره‌های او با اسقفان مسیحی و عالمان یهود، از مسجد مدینه تا کاخ دمشق می‌لرزید .

۱۹ سال امامت او، همزمان با پنج خلیفه خونخوار اموی بود؛ از ولید بن عبدالملک تا هشامِ سنگ‌دل. هشام که از نفوذ کلامش به هراس افتاده بود، او و فرزندش جعفر(ع) را به شام فراخواند. سه روز آنان را در اردوگاه غلامان نگه داشت تا خوارشان کند، اما هنگام تیراندازی، تیر امام به قلب هدف نشست و خشم خلیفه را شعله‌ورتر کرد . برادرش زید بن علی را به دار کشیدند و سرانجام نقشه شهادت امام را در سکوت مدینه ریختند .

در هفتم ذی‌الحجه سال ۱۱۴ هجری، توطئه شوم هشام به بار نشست. بنا بر روایات، ابراهیم بن ولید (برادرزاده خلیفه) یا زید بن حسن، زهر را بر زین اسب مالیدند و امام را وادار به سواری کردند . سم، تنِ نورانی‌اش را چنان متورم کرد که گویی کوهی از درد شد. در بستر شهادت، به جعفر(ع) وصیت کرد: “مرا در لباسی که هر جمعه در آن نماز می‌خواندم، کفن کنید”. اشک‌های وصی، بر چهره‌ای می‌چکید که یک عمر برای امت گریسته بود.

پیکر مطهرش را در قبرستان بقیع، کنار پدرش سجاد(ع) و عمویش حسن مجتبی(ع) به خاک سپردند . امروز، قبرش در آن سرزمین بی‌سقف، تنها با سنگ‌هایی ساده نشانه‌گذاری شده؛ گویی خاک نیز حیا می‌کند از آنکه گنجینه‌ای چنین را در آغوش کشیده است. هنگام دفن، امام صادق(ع) بندهای کفن را گشود تا پیکر، خاکِ بقیع را بی‌واسطه ببوید .

امام باقر(ع) تنها امامی بود که وصیت کرد: “ده سال در منا، برایم مراسم عزاداری برپا دارید”. این فرمان، پیامی سترگ داشت: یاد من، یعنی یاد جریان حیات‌بخش اسلام ناب در برابر تحریف. هر سال در منا، شیعیان با نذری‌هایش، اشک را به نان تبدیل می‌کنند و بر سفره‌های عشق، از “شکافنده علم” سخن می‌گویند .

 

>پرسه در بقیع

> ای باقرالعلوم!

> قبر تو در بقیع،

> تنها پنجره‌ای است رو به آسمانِ بسته.

> اما از لای سنگ‌های ساده‌ات،

> هنوز نوری می‌تراود

> که جهلِ قرن‌ها را می‌شکافد.

> و اینک ما،

> در دهه‌های سوگ تو،

> اشک‌هایمان را قلم می‌کنیم

> تا علومِ فراموش شده ات را

> بر برگ‌های تاریخ بنویسیم…

 

وصیت او برای عزاداری ده ساله، تنها یک رسم نبود؛ فریادی بود برای زنده نگاه داشتن قیام علمی‌اش در برابر جهل و ستم .

انتهای خبر/

 

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.