 
 
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی تنکابن ۲۴، سلمان قنبر هراتی در خانوادهای مذهبی، سادهزیست و اهل فرهنگ در روستای مزردشت تنکابن به دنیا آمد. فضای روستا، طبیعت بکر شمال، و آموزههای دینی، از همان کودکی در جان و جسمش ریشه دواندند. او از همان سالهای ابتدایی زندگی، با واژهها انس گرفت و شعر را نه به عنوان سرگرمی، بلکه به عنوان راهی برای بیان حقیقت، درد، زیبایی و ایمان برگزید. تحصیلات ابتدایی تا متوسطه را در زادگاهش گذراند و سپس در دانشسرای راهنمایی تحصیلی پذیرفته شد. عشق به هنر، او را به سمت رشته هنر کشاند و مدرک فوق دیپلم گرفت. اما آنچه او را از دیگران متمایز کرد، نه مدرک، بلکه نگاه خاصش به زندگی و انسان بود.
پس از پایان تحصیلات، سلمان به تدریس در مدارس روستاهای دورافتاده لنگرود پرداخت. او نهتنها معلمی دلسوز بود، بلکه شاعری بود که با واژههایش، دردها و امیدهای مردم را روایت میکرد. از نوجوانی با قلم انس گرفت و در کنار چوپانی، کارگری و زندگی ساده روستایی، شعر را به عنوان پناهگاه روحش برگزید. نخستین شعرهایش در سال ۱۳۵۲ شکل گرفتند و بهتدریج به صدای نسل انقلاب بدل شد. او با زبان ساده، اما عمیق، توانست مفاهیم پیچیدهای چون عدالت، ایمان، مبارزه، عشق و طبیعت را در قالب شعرهایی روان و تأثیرگذار بیان کند.
سلمان هراتی شاعری متعهد بود؛ شعرهایش آمیختهای از طبیعت، مذهب، عدالتخواهی و عشق به انسان بودند. تخلص «آذرباد» را برگزید؛ نمادی از آتش و روشنی. آثارش تحت تأثیر سهراب سپهری و فروغ فرخزاد بودند، اما با رنگ و بوی خاص خودش. او حتی یکی از شعرهایش را به سهراب تقدیم کرد. شعر سلمان، شعر زندگی بود؛ بیتکلف، صادقانه، و سرشار از امید. او از معدود شاعرانی بود که توانست شعر مذهبی را از قالبهای خشک و کلیشهای خارج کرده و به آن روحی تازه ببخشد. شعرهایش نهتنها در محافل ادبی، بلکه در دل مردم نیز جا باز کردند.
سلمان هراتی با چهرههای برجستهای چون سیدحسن حسینی و قیصر امینپور دوستی عمیق داشت. این دوستیها نهتنها نشان از جایگاه سلمان در میان شاعران همعصرش دارد، بلکه میراثی ادبی را برای نسلهای بعدی به جا گذاشت. پس از درگذشت او، سیدحسن حسینی کتاب «بیدل، سپهری و سبک هندی» را به یادش تقدیم کرد و قیصر امینپور کلیات اشعارش را منتشر نمود. این آثار، نهتنها یاد سلمان را زنده نگه داشتند، بلکه نشان دادند که شعر او، فراتر از زمان، همچنان زنده و جاری است.
در ۹ آبان ۱۳۶۵، سلمان هراتی در سن ۲۷ سالگی، در سانحهای رانندگی در حوالی رودسر جان باخت. مرگی زودهنگام، اما زندگیای پُر از معنا. آرامگاهش در مزردشت، زادگاهش، قرار دارد؛ جایی که شعرهایش هنوز در باد میپیچند و در دل خاک زمزمه میشوند. مرگ او، جامعه ادبی ایران را در شوک فرو برد، اما شعرهایش همچنان در کتابها، ذهنها و دلها زندهاند.
از مهمترین آثار سلمان هراتی میتوان به مجموعههای «از آسمان»، «از این ستاره تا آن ستاره»، «دریچههای عشق»، و «دریا در من» اشاره کرد. سبک شعری او، ترکیبی از سادگی، صداقت، تصویرسازیهای لطیف و مفاهیم عمیق بود. او توانست شعر انقلاب را از شعارزدگی نجات دهد و به آن روحی انسانی، عاشقانه و ایمانی ببخشد. شعرهایش، هم در قالب نیمایی و هم در قالب سپید، درخشیدند و مخاطبان گستردهای یافتند.
سلمان هراتی فقط شاعر نبود؛ او صدای روستا، صدای ایمان، صدای انسان بود. شعرهایش، آینهای از درد و امید جامعهای در حال تحول بودند. امروز، در سالروز درگذشتش، شناخت او نهتنها ادای احترام به یک شاعر بزرگ است، بلکه فرصتی برای بازخوانی ارزشهایی است که در واژههایش جاریاند: صداقت، تعهد، زیبایی، و انسانیت. او به ما آموخت که شعر میتواند هم زیبا باشد، هم متعهد، هم عاشقانه، و هم انقلابی.
انتهای خبر/
 
            
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
  
 